نوروز۹۶
قربونت برم امسال سومین نوروزی هستش که خداشماروبهمون داده این لطفش شامل حال ماهم شده امسال نوروزقراربودجایی نریم وخونه بمونیم ولی به اصرارمامان بابای هیرادجون ۶فروردین رفتیم سنندج خونه هیرادجون قرارشدازاونجاهم چندروزی بریم شهردیگه من حوصله نداشتم مادربزرگم بیمارستان بوداصلامتوجه نشدم اون چندروزچطور توسنندج گذروندیم کجاهارفتیم عکسهایی که گرفتیم جالب نشدن من توحال خودم نبودم واسه همین عکسهای خوبی نتونستم ازت بگیرم اونجابودیم که زنگ زدن گفتن بایدبرگردیم همدان قربونت برم نشدامسال عکسهای زیادی ازت بگیرم ...
نویسنده :
مامی
21:43
تولد۲سالگی عزیزترازجونم
سلام نفس مامان فدای اون چشمای خوشکلت بشم روزبه روزخوشکلترمیشن وروزبه روزشیرین تر ومهربونترمیشی بدون تومیمیرم نفسم به نفست بند دورت بگردم تولد۲سالگیت عالی بودبه همه خوش گذشت تم تولدتم خودم درست کردمچندماهی طول کشیدتاتونستم تمومش کنم ولی ارزششوداشت اگه کم وکسری داره مامان ببخش چون کلاس نرفته بودم نمیدونم کجاهای کارم ایرادداره عاشقتم همه وجودم ...
نویسنده :
مامی
21:36
زیارت امام رضا(ع)
سلام عزیزدلم اولین زیارتی که رفتی پابوس اقاامام رضابودیه زیارت فوق العاده عالی خیلی خوش گذشت باباجون موقع بدنیااومدنت نذرکرده بود۶ماهگیت ببرتمون زیارت امام رضاشماخیلی کوچولوبودی همش نگران بودیم که یه وقت مریض نشی واسه همین دیرتررفتیم دی ماه۹۵ رفتیم یک هفته ای مشهدبودیم ازاونجاهم رفتیم گرگان وساری خیلی خوش گذشت ...
نویسنده :
مامی
21:34
[center][img:photos/file_15646.jpg][/center]
سلام عزیزدلم اولین زیارتی که رفتی پابوس اقاامام رضابودیه زیارت فوق العاده عالی خیلی خوش گذشت باباجون موقع بدنیااومدنت نذرکرده بود۶ماهگیت ببرتمون زیارت امام رضاشماخیلی کوچولوبودی همش نگران بودیم که یه وقت مریض نشی واسه همین دیرتررفتیم دی ماه۹۵ رفتیم یک هفته ای مشهدبودیم ازاونجاهم رفتیم گرگان وساری خیلی خوش گذشت
نویسنده :
مامی
21:29
گودبای پوشک زندگیم
سلام عزیزدلم ۲۲ماهگیت گفتی که جیش داری یه روزبهم گفتی شلوارتودربیارم کامل نمیتونستی صحبت کنی بااشاره مفهوم میرسوندی منم شلوارتو دراوردم خودت پوشک توبازکردی رفتی دستشویی جیش کردی ازخوشحالی نمیدونستم بایدچیکارکنم بغلت کردم وبوسیدمت دیگه روزها پوشکت نمیکردم شبهاهم بعدازاینکه خوابت میبردپوشکت میکردم وقتهایی که بیداربودی اجازه نمیدادی اخرهای فروردین ۹۶بودیه شب بیدارشدی گفتی جیش دارم پوشک بازکنم اذیتم میشه بردمت دستشویی ازاون شب به بعدهم دیگه پوشکت نکردم واست گودبای پوشک گرفتیم البته فقط خودمون بودیم ...
نویسنده :
مامی
21:02
زمستون ۹۵
بدون عنوان
دورت بگردم امشب بابابه شوخی گفت میخوام مامان بزنم اومدی منوبغل کردی گفتی نمیزارم مامانموبزنی هرکاری میکردیم ازم جدانمیشدی قربونت برم مهربونم توکی انقدبزرگ شدی بااین حرفت خیلی خوشحال شدم فهمیدم یکیودارم که هواموداره هواسش بهم هست مثل کوه پشتمه بهت افتخارمیکنم پسرخوشکلم ...
نویسنده :
مامی
15:20
فندق کوچولوما
وای خدای من مگه میشه بچه هم انقدنازباشه خدایاازت ممنونم این فسقلی به ما دادی ...
نویسنده :
مامی
15:07